سایه ات کورم می کند!
تا نبض اخرین قطره ی اشک
در گریه ی گیسوانم نواخته.
و انتظار جدال روزهایی :
که هق هق انگشتانم خسته اش می شوند.
بلند خواب نبین....باشد!
سپید روی دیگری سپید بختیت را
سیاه می کند.
تا من به جرم قتل یک شاخه ی ماه
افتاب را ببوسم!!!!!!!!!
تا از تلخی چشمانت
به سردی نگاهت برسم.
تو سنگ می شوی
و من ذره ذره..........
سودابه
تاریخ : سه شنبه 87/5/22 | 11:46 صبح | نویسنده : سودابه افسر بهادری | نظرات ()