غمگین نشسته خیره شدم سمت آسمان
مستفعلن مفاعل مفعول ناگهان
چیزی شبیه فاجعه در من جوانه زد
مانند حس و حال نماندن به پایتان!
در لحظه های ناب سرودن کنار هم
گفتی نرو عزیز دلم؛پیش من بمان!!!
اما سوای هر چه غزل رفتنی شدم
در جمعه ای که قلب خدا می خورد تکان
اینجا کسی حضور مرا آرزو نکرد!!!
ابلیس هم نمی دهد اینجا به ما امان
رفتم!شروع شعر مرا خط خطی بکن
من را بکش به جرم نماندن به ریسمان!!!
«فهیمه خندان- ف -پرنده»
تاریخ : یکشنبه 86/12/26 | 4:0 عصر | نویسنده : سودابه افسر بهادری | نظرات ()