در قبرهای کهنه طلوع تو مرده بود وقتی غروب یاد تو در من جوانه زد
ساعت که نه!ولی...بله!یکسال هم گذشت رویید انتظار ودر تن جوانه زد
ابیات هر غزل که به دنیا رسیده بود در لابه لای وزن ت تن تن جوانه زد
ساعت حدود مغرب چشمان ابری ام طوفان گرفت و قافیه ی زن جوانه زد
دیگر نه عاشقم که دو خطی غزل شوم ترکیب بند حادثه فورا جوانه زد
اه!ای عزیزقصه نویسم سکوت کن در سطر گریه های تو مردن جوانه زد
(م.ص.خسرو)
تاریخ : چهارشنبه 86/12/8 | 5:33 عصر | نویسنده : سودابه افسر بهادری | نظرات ()