سلام ابجي خوبي؟
ابجي جون من اپم بدوبيا جانموني
اي زندگي من خسته ام تا کي سکوت تا کي اسير اي مرگ تن اين دست من دستم بگير دستم بگيردر سينه ام اي آرزو محض خدا ديگر بميراي لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنيد
اي روز و شب من آدمي دل مرده ام ترکم کنيدمن تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنيداز وحشت فرداي خود آزرده ام ترکم کنيداي اشک گرم آروم بريز بر گونه ي بيمار منلذت ببر اي غم تو هم از اين همه آزار مندر لحظه ي بيداد غم کي ميشود غمخوار مناي لحظه ي پايان من اين امشب رو فردا نکندرد بزرگ بودنم را اي زمان حاشا نکن
نويسنده را بايد اين چهار چيز
دل و دست و وجدان و افکارتان نيز
اگر آنکه نا پاک شد اين چهار چيز
ز نا پاکي صاحبش شک نکن
قلم چون گرفتي دو رويي مکن
غرز ورزي و کينه جويي مکن
قلم گير و همچون قلم راست باش
به هر کس خيال کجت کاست باش
قلم گر خلاف ره مردم است
قلم نيست نيش دم کج دم است
در اسارت چرا بياموزم
در فراغت چرا بياموزم
يا تو با درد من بياميزي
يا من از تو دوا بياموزم
ميگريزي ز من که نادانم
يا بياميز يا بياموزم
چون خدا با تو است در شب و روز
بعد از اين از خدا بياموزم
در وفا کس نيست تمام استاد
از وفا ..... از وفا بيامزم
از وفا ..... از وفا بياموزم
سلام
به نكته زيبايي اشاره نموده ايد اما فكر كنم از نكته بسيار كليدي غفلت كرده ايد و اين نكته اين است كه خداي سبحان هميشه به فكر همه انسانهاست هيچ موجودي حتي براي يك لحظه هم از انديشه خدا دور نيست و به همه آنها توجه خاص دارد و البته با عملكرد ما انسانها آن توجه خاص و خاص تر مي شود و اينچنين نيست كه اگر كسي به فكر خدا نباشد خدا به او توجه نداشته باشد.