• وبلاگ : سودابه
  • يادداشت : گمانت قديسي!!!!!!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمدمرادي 

    زنبيل پراز ترانه در دستش بود

    يك نامه ي عاشقانه در دستش بود

    ختم صلوات داشت باران انگار

    تسبيح هزار دانه در دستش بود

    قشنگه

    اما من متاسفانه كتاب توقبل از اين كه بتونم كامل بخونم دادم به صادق حسيني از شاعران خوب انجمنون بود ولي او بدون خدا حافظي رفت ساوه

    به امام حسين راست مي گم من تو زندگيم دروغ زياد نمي گم

    ولي از همين يه شعر مي شه به جهان بيني تو پي برد ولي مي خوام يه چيز كلي بگم

    پيچيده گويي يا به عبارتي آوردن تصاوير انتظاعي پشت سر هم اصلا به زيبايي شعر كمك نمي كنه بلكه مخاطب رو دچار يك گريز وبيگانگي مي كنه در ضمن بسيار از تصاويرسطرهاي پاييني فقط توضيحي واسه تصاوير بالاست مثلا /در امتداد بيهوده ي تبسم هايت/ يعني چه ؟ وقتي تو مي گي عرياني فكر درواقع داري نوعي بيهوده گي رو بيان مي كني

    البته من همين الان دارم شعر ومي خونم ونمي تونم كامل بحث رو باز كنم اما اميدوارم يه بتونم كامل كارهاتو بخونم وشما روا ز نزديك ببينم

    واميدارم روزي به عنوان يكي از بهترين شاعران ايران شناخته بشي

    ان شاالله

    بازم سر مي زنم

    تا بعد بدرود