روزها کش دار
وعشق بهانه ی درد....
چشمانت را که ببندی؛
قلبم می ایستد!
به من نگاه کن ,بگذار از چشمهایت سروده شوم.
بگذار لبانت شعر ماندن را بسرایند...
بخند،تا برایت زیبا بمانم
فاصله کویر نیست که دلم خشک شود؛
دریاست که اشک ریختمش.
می خواهم باشی، تندیس روزهای بی کسیم!
شعر لبانت را می نوشم،
مست بودنت که می شوم؛
آغوشت امن ترین جای دنیا می شود!
سودابه
به ماه که می نگری...
لبخند بزن
چراغش را برای بازگشتت روشن گذاشتم.
- توی آسمان دنیا، هر کسی ستاره داره \ چرا وقتی نوبت ماست آسمان چیزی نداره؟؟؟؟؟
- اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست.
- پیداست هنوز شقایق نشدی، زندانی زندان دقایق نشدی، وقتی که مرا از دل خود می رانی یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی!
- با وفا باشی ، جفایت می کنند . بی وفایی کنی ، وفایت می کنند . مهربانی گر چه آیینی خوش است ، مهربان باشی رهایت می کنند . . .
- عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست. تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست. عاشقی مقدورهر عیاش نیست. غم کشیدن صنعت نقاش نیست.
- خوب رویان جهان رحم ندارد. دلشان باید از جان گذرد هر که شود همدمشان. روزی که سرشتند ز گٍل پیکرشان، سنگی اندر گٍلشان بود و همان شد دلشان.
- به حقیقت من و تو آگاهیم \ هردومون گمشدهی یک راهیم \ هردو زخمی شدهی یک شلاق \ هر دو نفرین شدهی یک آهیم \ من و تو عاشق بیتدبیریم \ بیخبر از گذر تقدیریم...
- نترس از هجوم حضورم، چیزی جز تنهایی با من نیست . . .
- به یاد آرزوهایی که می میرند، سکوتی می کنم سنگین تراز فریاد.
- دوست دارم بمیرم و سیاه پوشت کنم ، نه اینکه بمونم و فراموشت کنم . . .
- شمع سوزان توام اینگونه خاموشم نکن . . . از کنارت رفته ام ولی فراموشم نکن .
- زندگی شهد گل است و زنبور زمان میخوردش و آنچه میماند عسل خاطره هاست .
- کاش قلبها وسعت مى گرفت ...شمع با پروانه الفت می گرفت ... کاش در جاده های زندگى... خنده هم از گریه سبقت می گرفت.
- زیباست که با خدای خود چت بکنیم، در سایت نماز شب عبادت بکنیم. ای کاش که ما مموری دل ها را، با عشق رسول و آل فرمت بکنیم .
- افسوس دیر فهمیدم که درد را از هر طرف بنویسم درد است...
- حیف است که دریای وفا را نشناسی... ما یاد تو باشیم وتو ما را نشناسی.
- تحفه ای یافت نکردم که فدای تو کنم ، یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تو . . .
- مرغ شب خوابیده از عشق تو بیدارم هنوز , تو به فکر خواب و من در فکر دیدارم هنوز . . .
- در کلبه ی روشنم شبی را سر کن، با دست صمیمی ات مرا باور کن، صدبار چنین گفتم و می گویم باز، به عشق تو زنده ام مرا باور کن.
- نگاه ساکت باران، به روی صورتم آهسته می لغزد، ولی باران نمی داند که من دریای از دردم. به ظاهر گرچه می خندم، ولی اندر سکوتم سخت می گریم.
- هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس کردی، هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی، برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر!
سالها دل طلب جام جم ازمامیکرد
گوهری کزصدف کون و مکان بیرونست
طلب گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو بتائید نظرحل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده بدست
ورندان آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جان جهان بین بتو کی داد حکیم
گفت آنروز که این گنبد مینا میکرد
بیدلی با همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدارا میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد اینجا
سامری پیش عصا دید بیضا میکرد
گفت آن یار کزو گشت سردار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدوس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه بکنند آنچه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گله ای از دل شیدا میکرد
هر کس داند حقیقت چیست داند که عشق کدامست و عاشق کیست:
در این راه مرد باید بود. و با دل پر درد باید بود.
و هر که را رنج بیشتر تمتع بیشتر.
عاشق باید بىباک باشد اگرچه او را بیم هلاک باشد.
عشق آدمى خوار است. نه نامدارد و نه ننگ نه صلح دارد و نه جنگ.
عشق علتى است بر دوام حیوة، نه وسیلتىاست بر اهتمام ممات.
عشق دردیست که او را دوا نیست. و کار عشق هرگز به مدعانیست.
مدعاى عشق بىبلا نبود و چون بلایى رسد او را رد بلا نبود.
عاشقى همآتش است و هم آب، هم ظلمت است و هم آفتاب.
بىصبرى در عشق عذابجاودانى است و بىاخلاقى در اطاعت وبال زندگانیست.
عشق مایه آسودگىاست، هر چند مایه فرسودگى است.
هر چه عاشق نیست ستور است. روز را چه گنه زانکه شبپره کور است.
دلعاشق همیشه بیدار است و دیده او گهربار است.
محبت او پیوسته با محنت قریناست.
عاشق را صد بلا در پیش و هزار در راه.
در این راه گریه یعقوب باید یا نالهمجنون یا دل پر درد باید یا ناله پر خون.
اینجا تن ضعیف و دل خسته مىخرند
کس عاشقى به قوت بازو نمىکند
لب دوست
گـــــرچه از هر دو جهان هیچ نشد حاصل ما غــــم نباشد، چـــــــو بـــــود مهر تو اندر دل ما
حاصل کونْ و مکان، جمله ز عکس رخ توست پس همین بس که همه کوْن و مکانْ حاصل ما
جملـــــــه اسرار نهان است درونِ لب دوست لب گشا! پـــــــرده بــــــــرانداز ازین مشکل ما
یـــــــــــا بکش یــا برَهان زین قفس تنگ، مرا یا بــــــــرون ساز ز دل، ایـــــن هــوس باطل ما
لایـــــق طوْف حــــــــــریم تو نبـــــــــودیم اگر از چــــــه رو پس ز مــــحبت بسرشتى گِل ما؟