• وبلاگ : سودابه
  • يادداشت : ياس من
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اول سلام. وبلاگ جالبي داري.

    دوم: اگه مي خاي ازدواج كني يا اگه در شرف ازدواج كردني بيا...

    اگه مي خواي چقدر مهريه خودت كني تا شوهرت وجدان درد نگيره بيا...

    اگه مي خواي بدوني ازدواج آسون چه جوريه بيا...

    و كلا اگه مي خاي درباره يه ازدواج شيرين و به دنبالش يه زندگي قشنگ اطلاعات خوبي به دست بياري بيا...

    از نظراتت خوشحال مي شم و براي هر كسي كه نظر بذاره گل مي فرستم

    سلام

    از اينكه مي بينم به جمع وبلاگ نويسان ادبي وارد شدي خوشحالم و بهت تبريك ميگم اگه در جايي تونستم كمكت كنم كافيه خبرم كني

    مواظب دلتنگي هات باش

    يكي مثل هيچ كس

    پاسخ

    سلام ممنون از اينكه به من سر زدي خوشحال شدم!منتظرت هستم و خوشحال مي شم لينكم كني....مي دونم تو هستي و برام دعا مي كني از حرم چه خبر؟ برات لحظه هاي خوبي رو ارزو مي كنم !

    گزيري ندارم که شعري بگويم

    دل نازکت را به نحوي بجويم

    بگويم که پشتم به خورشيد گرم است

    زماني که گل مي کني روبرويم

    وحالا در اين قحطي آب واحساس

    دلم را کجا -مثل دستم - بشويم؟

    از اول تو بي پرده با من نگفتي

    که بي پرده حالا من از خود بگويم!

    من از تشنگي هاي خود با تو گفتم

    واز مخزن بغض ها در گلويم

    جواب تو تکرار تلخ عطش بود

    و سنگي که لغزيد سوي سبويم

    گل لحظه ها را-به مفهوم مطلق-

    اجازه ندادي کنارت ببويم

    اجازه ندادي که چشمت بيفتد

    به چشم سکوت من و هاي و هويم

    وحالا.............

    تو با برق الماس چشمت clickكن:

    بميرم؟ بمانم؟ بخندم؟ بمويم؟

    سلام

    ممنون كه سر زدي.

    از عكس بيشتر استفاده كن.

    خوب ميشه ها

    آپم سر بزن.

    پاسخ

    سلام عزيزم خوشحال شدم به من سر زدي...شعر قشنگي بود بازم به من سر بزن قربونت ...

    گزيري ندارم که شعري بگويم

    دل نازکت را به نحوي بجويم

    بگويم که پشتم به خورشيد گرم است

    زماني که گل مي کني روبرويم

    وحالا در اين قحطي آب واحساس

    دلم را کجا -مثل دستم - بشويم؟

    از اول تو بي پرده با من نگفتي

    که بي پرده حالا من از خود بگويم!

    من از تشنگي هاي خود با تو گفتم

    واز مخزن بغض ها در گلويم

    جواب تو تکرار تلخ عطش بود

    و سنگي که لغزيد سوي سبويم

    گل لحظه ها را-به مفهوم مطلق-

    اجازه ندادي کنارت ببويم

    اجازه ندادي که چشمت بيفتد

    به چشم سکوت من و هاي و هويم

    وحالا.............

    تو با برق الماس چشمت clickكن:

    بميرم؟ بمانم؟ بخندم؟ بمويم؟

    سلام

    ممنون كه سر زدي.

    از عكس بيشتر استفاده كن.

    خوب ميشه ها

    آپم سر بزن.

    اين تصوير منو ياد يه چيزي انداخت